برای دل بستن به خورشید باید از ستاره ها دل کند

آمده ام شادی ها وغم هایم را با آنانکه لایقِ نام دوستی اند تقسیم کنم

برای دل بستن به خورشید باید از ستاره ها دل کند

آمده ام شادی ها وغم هایم را با آنانکه لایقِ نام دوستی اند تقسیم کنم

برای دل بستن به خورشید باید از ستاره ها دل کند
طبقه بندی موضوعی
جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۳۸ ب.ظ

استانم لرستان

ا

استان لرستان یکی از استانهای کوهستانی در غرب ایران است. بیشتر مناطق این استان را کوههای زاگرس پوشانده‌است. آب و هوای این استان متنوع است و تنوع آب و هوا در آن از شمال شرق به جنوب غرب کاملاً مشهود است. لرستان از شمال با استان‌های همدان و مرکزی، از شرق با استان اصفهان، از جنوب با خوزستان و از غرب با استان‌های کرمانشاه و ایلام همسایه‌است. همچنین این استان از طریق باریکه‌ای در سمت جنوب شرقی دارای مرز بسیار کوتاهی با استان چهارمحال و بختیاری است. لرستان ۳۶۳٫۰۱ کیلومتر از تهران فاصله دارد

 


تاریخچه و نژاد:

چیزی که واضح و روشن است ،اینست که بررسیهای زبان شناسی و فرهنگی، نشان دهنده پیوستگی قومی لرها با دیگر اقوام ایرانی به ویژه شعبه پارسی است. لران قدیمی ترین قبایل آریایی ایران زمین می باشند که از روزگاران کهن در نواحی غرب وجنوب غرب و در امتداد دامنه های زاگرس ساکن بوده و هستند .(۱)

*(نوشتاری از بابایادگار)*بر خلاف زبان لری که کتیبه های پارسی باستان نیکان ان هستند شما هیچ کتیبه یا نوشته ترکی در ایران به ان قدمت پیدا نمی کنید. در عراق هم به گویش مانند لری می گویند پاهلی و متکلمین را کردهای پاهلی می خوانند. همچنین در شرفنامه چهار قوم کرد را : لر و کلهر و گوران و کرمانج خوانده اند. و همانطور که زبان شناسان می دانند زبان لری ما بین زبان فارسی و زبان کردی است. انچه پان تورکها و پان عربها می خواهنند بکنند اینست که اقوام ایرانی را از هم جدا کنند که خیال باطلی است زیرا کسی ایرانی تر از لر و کرد نیست.در ضمن باید بگویم که هم اکنون نیز لرها ، کردها را برادر خود می دانند.

آریایی ها ((ایرانی ها-مادها-پارتها-پارسها،با فارسهای امروز اشتباه نشود، زیرا زبان لری و کردی بیشتر به پارسی باستان نزدیک هستند و زبان فارسی امروز بیشتر به زبان پارتها)) با امیخته شدن با اقوام کاسی و گوتی و لولوبی و ماننا و ایلامی قوم امروز ایرانی را پدید اورده اند.*


*در اذهان عمومی لرها، آنها خود را برادر کردها می دانند زیرا چه از لحاظ نوع رقص و موسیقی و زبان و... بین آنها شباهت های بسیاری وجود دارد.

لرستان در دوره کاسی ها

کاسیان قبل از مادها وپارس ها از ارتفاعات قفقازیه و آذربایجان به جنوب غربی ایران روی آوردند ولی در ابتدای امر در نواحی دریای مازندران سکونت کردند ونام خود را به این دریا دادند وآنرا دریای کاسپی یا کاشی نامیدند و این دریا در اصطلاح اروپاپی بنام دریای کاسپین (Caspian) شهرت دارد.استرابون (Strabon) مورخ یونانی نقل کرده که اقوام کاسووا در ابتدای مهاجرت خود در کناره دریای کاسپین سکونت نمودند ونام خود را به این دریا دادند.افراسیاب تورانی طبق اوستا برای دست یافتن به فر کیانی در این دریا فرورفت وناامید برگشت و دیگر دریای وورو کاش (Vouro-kasha) می باشد.

دارمستتر در توضیح از این واژه معتقد شده که وورو  مخفف فراخ است وهر دو پهلوی و فارسی  از یک ریشه می باشند.بنابراین این واژه ووروکاش بمعنی دریای فراخ وبزرگ کاشی ودریای کاسپین می باشد. واژه کاشی در کتیبه های بابلی به عبارت کاسی یا کاسپی آمده واقوام کاسی (کاشی)در زمان مهاجرت بتدریج در شهرهای کاشان وقزوین نیز سکونت نمودند ونام خود را بر این دو شهر داده اند.(2)

این قوم که همزمان و به موازات عیلامیها بر بخشهایی از لرستان تسلط داشته اند ، قومی بودند که چیره دستی فوق العاده ای در ساختن مصنوعات مفرغی به دست آوردند .آنان مهمترین قبایل کوهستانی زاگرس شمرده میشدند و پیشه دامداری داشته و با زبانی که با عیلامی قرابت داشت سخن میگفتند .آنان سوار کارانی دلیر و جنگجو بودند و بارها با همسایگان خود از جمله عیلامیها و بابلیها در افتادند.آنها حتی توانستند دولت بابل را سرنگون ساخته و مدت شش قرن بر آن سرزمین حکمرانی نمایند .حکومت کاسیها بر بابل در نتیجه شکست از عیلامیها به پایان رسید .آنها پس از شکست از عیلامیها به سرزمین کوهستانی خود یعنی لرستان بازگشتند .


لرستان در دوران ماد ،هخامنشی ،سلوکی ،و اشکانی

.اسکندر مقدونی در هجوم به ایران چون این طایفه را مطیع نمیدید، با قوایی عظیم آنان را محاصره و پس از چهل روز وادار به تسلیم کرد .ولی پس از مرگ اسکندر دوباره آزادی خود را باز یافتند.

لرستان در زمان ساسانیان:

لرستان در دوره ساسانیان ، از لحاظ تقسیمات کشوری جزو سرزمین ((پهله )) یا ((پهلو ))محسوب می شد. یعنی سرزمینی که بعدها توسط اعراب جبال خوانده شد .
سرزمین پهله خود به نواحی کوچکتری تقسیم می گردید. چنانکه لرستان و منطقه غربی آن یعنی پشتکوه (ایلام )را به ترتیب به ((مهرگان کدک ))و ماسبذان نامیده می شد. این دو نام تا قرون نخستین اسلامی همچنان به این نواحی اطلاق می شد و با تغییر در اعراب آنها مهر جانقذق و ماسبذان خوانده می شدند . از شهرهای مشهور منطقه مهرگان کدک یا لرستان عهد ساسانی شهرهای صیمره و شاپور خواست (خرم آباد )را می توان نام برد. شهر سیمره حاکم نشین منطقه و شاپور خواست که گفته میشود توسط شاپور (اول) بنا نهاده شده بود از شهرهای آباد و پر رونق دوره ساسانی محسوب می گردید .


حمدالله مستوفی , نام لران را بمحلی موسوم به لور واقع در گردنه ی مانرود نسبت میدهد و می نویسد :
" وقوع این اسم بر آن قوم, به وجهی گویند از آن است که در ولایت مانرود دهی است که آن را کرد خوانند ودر آن حدودبندی که آن را بزبان لری کول خوانند و در آن بند موضعی که آن را لر خوانند" (3)

شاید علل نسبت دادن لران به این سرزمین مربوط به خاطره ی شهر اللور باشد که جغرافی دانان عرب درباره ی آن بحث کرده اند و امروزه نیز نام صحرای لور واقع در شمال دزفول, هنوز زنده است.
محلهای دیگری نیز یافت می شود که نام آنها همانند لور می باشد از جمله لیر محلی واقع در ناحیه گندی شاپور (جندی شاپور) و لیراوی واقع در کهگلویه است. احتمالا کلمه لر همان واژه لور است, چنانکه در لری پول را پیل میگویند.

یاقوت حموی نیز از محلی به نام لردجان (لردگان) نام برده است . به گفته استخری لردگان پایتخت بخش سردان می باشد که بین کهگلویه(کوه کیلویه) وبختیاری قرار دارد. در سیمره نیز محلی بنام لورت یالیرت است.
مسعودی ضمن ذکر فهرست طوایف کرد, از قبایل لریه نیز نام برده است.
یاقوت حموی با اینکه از لران سخن می گوید , واژه اکراد را بکار برده ومی گوید:
" اکراد قبایلی هستند که در کوههای بین خوزستان واصفهان زندگی میکنند ومحل این قبایل را بلاد اللور یا لرستان مینامند."(4)


در اواسط قرن ششم(6.ه.ق) لرستان به دو قسمت لر بزرگ و لرکوچک تقسیم شد .منظور از لر کوچک همان از لرستان کنونی و مقصود از لر بزرگ بختیاری و کوه کیلویه است . بین اراضی لر نشین مزبور قسمتی قرار داشت که دامنه ی آن تا شیراز کشیده میشده وآنرا شولستان مینامیدند وامروز این خاک بنام ممسنی معروف است .

لر کوچک وبزرگ از اواخر قرن ششم ببعد بزرگان وامرائی داشت که نام بعضی از آنها در ادبیات پارسی مخلد وجاویدان مانده است . امراء لر بزرگ که آنها را اتابکان لرستان ،به دنبال ضعف و تجزیه دولت سلجوقی، شجاع الدین خورشید نیز همچون امرای بلاد دیگر فرصت را مغتنم شمرده ،لرستان را در قبضه اختیار گرفته و بر خود عنوان اتابک (که واژه ای ترکی است که از اتا به معنی پدر و بیگ یعنی بزرگ است ساخته شده را نهاد.)  و بدین ترتیب او سلسله اتابکان لر کوچک را بنیان نهاد.

خاندان فضلویه که از امرای لر بزرگ بودند شهرت بیشتری داشتند، علت این امر آن بود که خاک لر بزرگ بین شولستان وعراق عجم وعراق عرب وفارس قرار داشت و امرای آن منطقه طبعا با حکام نواحی اخیر رابطه داشته گاهی در حال صلح وزمانی در وضع جنگ ونزاع بسر می بردند.(5)
اتابکان لر کوچک با هر وسیله ای که توانستند موقعیت و اقتدار خود را تا اواسط دوره صفوی با گردن نهادن به یوغ فرمانروایان وقت ایران از جمله سلاطین خوارزمشاهی،مغولان ،تیموریان ،ترکمانان ، قراقویونلو و اق قو یونلو و تا پایان پادشاهان صفوی حفظ نمایند .از اتابکان لر کوچک چند تن با درایت و سیاست بودند که از آن جمله شجاع الدین خورشید موسس سلسله ، حسام الدین خلیل (حدود 640هجری )،ملک عزالدین (804_750 ه ق ) میتوان نام برد.

لرها همواره در وطن دوستی و پاسداری از وطن خود همانند بقیه ایرانیان ،غیرت نشان می دهند.به عنوان مثال خدمات این سردار دلیر(علی مردان خان) و نام آور لرستانی در برابر هجوم افغانها در پایان دوره صفوی و مقاومت سر سختانه او در برابر قوای عثمانی و همچنین رشادتهای فراوان وی در رکاب نادر شاه افشار جهت بر قراری صلح و ثبات و دفع متجاوزان از کشور ،بسیار در خور توجه و تحسین انگیز است.

آخرین حکومت لرها نیز به کریمخان زند میرسد .(البته به دلیل مدت حکومت کم این سلسله نمیتوان در مورد تاثیر یا نوع حکومت آنان بر کشور نظری با اطمینان داد) او از طوایف لر ساکن ملایر بود و بعد از دوره 40 ساله حکومت زندیه با به قدرت رسیدن این فردخائن و عقده ای(آغا محمد خان قاجار) و جانشینان بیکفایت و بی لیاقت و وطن فروش قاجاریه اکثر نواحی ایران جدا گشت. ولی ...
آغا محمد خان ،بانی سلسله قاجاریه ،به علت کینه ای که از لر های زندیه در دل داشت نسبت به همه لرها با دیده دشمنی می نگریست واسباب ضعف این قوم را به هر نحوی که توانست فراهم آورد چنانکه برخی از طوایف لرستان را به قزوین کوچانید . همچنین چون والیان لرستان را رقیبی خطر ناک میپنداشت در تضعیف آنها کوشید.

اشیاء مفرغی لرستان:

در مدتی متجاوز از 20 سال آنچه که روستاییان در ناحیه کرمانشاه ومخصوصادر هرسین ,الشتر و
خرم آباد که در شمال لرستان است یافته بودند مجموعه های خصوصی و موزه های اروپا وآمریکا را با هزاران شی ء مفرغی وآهنی مزین ساخت . این اشیاء در قبوری پیدا شده که تاکنون هیچ یک از آنها از نظر علمی حفاری نگردیده . این قبور گودال های هستند که گاهی سنگ فرش شده اندو همواره با لوحه سنگ بزرگی که به پنها گذاشته شده، پوشیده است. واین اشیاء عبارتند از شمشیر آهنی و خنجر مفرغی و کلنگ برنزی وسنجاق های برنزی و سیتولهای مفرغی (نوعی ظروف مخصوص سفالین.
'>م.)(6)
رمان گریشمن در این کتاب توضیحاتی خوبی درباره تمدن این اشیاء اشاره کرده برای علاقه مندان به تاریخ ایران باستان.  '>و یک تارنمای زیبا برای دیدن این مفرغ ها  Bronze Sculpture of Lurestan


شهرهای مهم این مناطق (لر نشین) :

1-خرم آباد :

خرم آباد (که در زبان محلی به آن خورمووه گفته می شود) را که بسیاری از مورخان اروپایی بر این باورند که این محل با خایدالوی متون آشوری مطابقت می کند .آنچه مسلم است خرم آباد در دوره ی عیلامیان ،از شهرهای این قوم بوده، ولی بدنبال انقراض آنان اهمیت خود را از دست داده است.(7)

ژاک دومرگان، عضو هیئت علمی فرانسه در ایران معتقد بود که لرستان از ایالتهای عیلام قدیم بوده وخرم آباد همان خایدالو یکی از چهار شهر معتبر عیلامیان بوده است.(8)

فردوسی براین عقیده بود که این شهر در زمان شاهپور ذوالاکتاف ساخته شده است وتاریخ بنایش را همزمان ایجاد گندی شاپور دانسته است.
بنابراین میتوان گفت که خرم آباد امروزی در عهد ساسانیان در محل خایدالو بنا شده است واتابکان لرستان نیز در سده ی 5 ه.ق بر لرستان دست یافتند،خرم آباد را روی خرابه های شهر ساسانی،بنا کرده اند وبانی آبادانی آن در سال 580 ه.ق اتابک شجاع الدین خورشید بوده است(9)


۲-بروجرد:

شواهد و اشارات تاریخی حاکی است که بروجرد از شهرهای قبل از اسلام بوده و دلایل زبانشناسی نیز واژه بروجرد را با ترکیب دو جزء "برو" + "گرد" موجودیت این شهر را به پیش از اسلام میرساند زیرا که گرد در زبانهای قدیمی ایران به معنای شهر میباشد. حدود العالم تالیف 372 ه. ق. بروجرد را شهری خرم و پرمیوه توصیف میکند. به نوشته یاقوت حموی در معجم البلدان (اوایل قرن 8 هجری) بروجرد با خضارات و خیرات و همچنین دارای نخلهای مرغوب و زعفران بسیار بوده است.
همین جغرافی نویس اسلامی در کتاب المشترک رازان را کوی بزرگی در بروجرد یاد میکند. به نوشته ابن اثیر شهر دارای خندق بزرگی در اطراف بوده که اکنون میتوان آثار و علایمی از آن را مشاهده کرد. در حملات ویرانگر مغول (616 ه. ق.) صدمه و زیان بسیاری به شهر وارد شده و منابع تاریخی، خرابی شهر را در حد وسیعی گزارش کرده اند. ولی حمدالله مستوفی در سال 740 ه. ق. در نزهه القلوب از آبادی شهر یاد کرده و آن را دارای دو جامع عتیق و جدید دانسته است.

شهر در آغاز دوره قاجار وسعت گرفت. در همان زمان حاج زین العابدین شیروانی مورخ مشهور در بستان السیاحه مینویسد:حسام السلطنه بروجرد دورش را حصار کشید و راستا و بازار مسقف و دکاکین مکلف به اتمام رسانید. به طور کلی شهر فعلی بروجرد دارای بافت قدیمی بسیار زیبایی است و ساختمانهای قدیمی و خانه های مسکونی آن از تزیینات جالب چون در و پنجره ارسی های بدیعی برخوردار است. بازار کهنه بروجرد نیز هم اکنون همان طرح قدیمی خود را حفظ کرده و داد و ستد آن رونق چشمگیری دارد. بروجرد که هنوز در لهجه محلی همان نام اصلی آن یعنی وروگرد(بروگرد) گفته می شود.

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۶
سپیده هاشمی

نظرات  (۱)

۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۵۵ محمد محمدیان
یادش بخیر
رفقای بروجردی زیادی در دوران خدمت پیدا کردم
اما متاسفانه شماره ای اونا ندارم که ..

بسیار انسانهای خوبی بودند

سپهوند و بیرانود و بشیری و ..

پاسخ:
لحظه تنها مهاجری است که هرگز باز نمی گردد
هرگز...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">