سنگرسازان
سنگری ساختیم ،به وسعت خستگی!!
میان تک تک گره های این سنگر،خاطره ای جاخوش کرده!!
رهگذران می گذشتن،وچه کسی فهمید،اضطراب این سنگر کوچک چقدر روی دوشمان سنگینی میکرد؟؟
سنگری ساختیم ،به وسعت خستگی!!
میان تک تک گره های این سنگر،خاطره ای جاخوش کرده!!
رهگذران می گذشتن،وچه کسی فهمید،اضطراب این سنگر کوچک چقدر روی دوشمان سنگینی میکرد؟؟
یاد مردان خطر کرده بخیر یاد یاران سفر کرده بخیر
یاد مردانی که چون شیران روز حمله فتح و ظفر کرده بخیر
یاد آن شورآفرینان نبرد یاد حمله ها در آن شبهای سرد
یاد کردستان و یاد کاوه ها که ز ما دفع خطر کرده بخیر
یاد آن عشاق و خونین جامه ها یاد آن سوز و گداز و ناله ها
یاد یارانی که در پیکارها ترک پا و ترک سر کرده بخیر
یاد نصر و کربلای چهار و پنج یاد شبهای عملیات و رنج
یاد فاو و بدر و خیبرها بخیر یاد آن ا... اکبرها بخیر
هوای خانه سرد بود،تنم ازاین هوای سرد می لرزید...
نگاه هایی که رنگ پشیمانی نداشت،لبخند هایی که واقعی نبودومن می دانستم همه در این خانه نقش عروسک خیمه شب بازی رادارند